«اولکر گنبدقابوس»
«اولکر گنبدقابوس»

«اولکر گنبدقابوس»

پدر و مادر شما متهم نیستید!

چندی پیش که شماره 56 فصلنامه وزین فراغی را می‌خواندم نوشته‌ای از دکتر ارازمحمد سارلی توجه‌ام را جلب کرد «پدر، مادر ما متهمیم» عنوان نوشته دلسوزانه ایشان نسبت به دلایل فراموشی زبان مادریمان یعنی زبان ترکمنی بود. نوشته‌ای که از دیدی دیگر مقاله‌ای تحقیقی را در ذهن، متبادر می‌کرد. اما هر چند دلایل نوشته شده در مقاله مزبور واقعیت‌های موجود در جامعه می‌باشند، اما به نظر بنده تمام گناه را بر گردن خانواده‌ها انداختن و پدر و مادرها را متهم کردن و نوشتن این جمله که «وقتی خود دلسوز حفظ حراست از زبان قومی خویش نباشیم از دولت چه انتظاری می‌توان داشت»؛ به نظر من پاک کردن صورت مسئله‌ای است که سال‌ها است ملت ترکمن آن را به عنوان حق اولیه و قانونی خود مطرح می‌کنند و این نوشته برای من تداعی کننده سعی در بازسازی و  دوباره مطرح کردن همان حق، اما این‌بار با نشانه رفتن نوک پیکان انتقادی و طلبکارانه به  خود ترکمن‌ها است.

استاد عزیز تمامی دلایل ذکر شده در آن مقاله خود دلیل تاریخی و نیز کنونی ملموسی دارد که بی شک شما به عنوان یک استاد تاریخ ترکمن اطلاع کاملی از آن دارید. نیک می‌دانید که پس از سرکوب قیام جمهوریت به‌رهبری عثمان آخوند در ترکمن‌صحرا مبارزه با شعائر ملی و مذهبی ترکمن‌ها به اوج خود رسید، مسائلی به مانند لباس و رسم و رسومات به کنار، ما به آن‌چه که مربوط به خط و زبان هست می پردازیم. نماینده معارف ایران در استرآباد در گزارشی که به مثابه نقشه راه برای نابودی زبان ترکمن و هویتش است، به تاریخ 30 اسفند 1309 چنین می‌نویسد: «قسمت دیگر در حکم تسخیر روح تراکمه  است. ترتیب بسط معارف در صحرا و لزوم تربیت اطفال تراکمه و تبدیل زبان ترکی آنها به پارسی و تغییر دریده‌خویی و روح غارت‌گری وحشیت آنان است... آرامش یموت اگر خواسته باشیم یموتستان نشده و با ترکمنستان خطرناک تازه تشکیل یافته روح یک جهتی پیدا نکند تنها از راه خلع سلاح بدون تغییر روح طغیان تراکمه تعیین نمی‌شود. وقت آن رسیده است به‌وسیله تبدیل زبان ترکی به فارسی و بسط معارف دیگر مجال ندهیم روش دیرین را تعقیب نمایند... باید از راه تربیت عمومی و اختلاط و امتزاج آنها با طبقات دیگر اهالی ایران اقداماتی نمود... در این صحرای وسیع که تا دیروز جز طایفه مختلف تراکمه یعنی حیوانات موذیه جانداری بیش نبودند... واجب است با بودجه کافی چند باب مدرسه مجانی در کمیش‌تپه، خوجه‌نفس، آق‌قلعه، گنبد قابوس و اومچالی و بعد به ضرور در نقاط دیگر تاسیس شود... و یکی از موارد مهم پروگرام مدارس این باشد هیچ درسی به زبان ترکی تدریس نشود». این سند نشان‌دهنده روح شوونیستی افراد حاکم یافته بر ملت ترکمن در آن برهه از تاریخ می‌باشد که این روح تا انقلاب اسلامی سال 1357 ادامه داشت. یعنی اینکه حداقل پنجاه سال برنامه های رژیم پهلوی برای از بین بردن هویت ترکمن در جریان بود. اما در آن دوران به خاطر عدم فراگیر بودن وسایل ارتباط جمعی به مانند تلویزیون، ماهواره و اینترنت این افکار پان‌فارسیستی آن طور که باید و شاید در بین عامه توده مردم ترکمن رسوخ نکرد. اما متاسفانه ادامه روند استحاله ترکمن پس از انقلاب نیز مسیر خود را ادامه داد. باید منصفانه قضاوت نمود امروزه تاثیر کانال‌های ماهواره‌ای و اینترنتی چیزی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت. اگر شما هم امکاناتی در آن حد نداشته باشید محکوم به شکست خواهید بود. کما اینکه، تمام هم و غم مسئولین مملکتی نیز با این همه امکانات، مقابله با هجمه‌های فرهنگی و اجتماعی همین وسایل ارتباط جمعی بالاخص ماهواره می‌باشد. حال در این بین ترکمن‌ها چه امکاناتی برای دفاع از فرهنگ و سنن خود دارند؟! به‌راستی به عنوان جمعیت عمده استان چند درصد برنامه‌های استانی تلویزیون به زبان ترکمنی هست؟! آیا به یک ساعت می‌رسد؟ چند نشریه به زبان ترکمنی  چاپ می‌گردد تا جوانان ترکمن با خواندن آن با قواعد زبان ترکمنی آشنایی یافته و با تکرار آن قدرت نوشتن و تکلم به زبان مادری افزون‌تر گردد؟ آیا شما در مجله فراغی که برای ترکمن‌ها چاپ می‌گردد به زبان ترکمنی می‌نویسید؟ چرا؟ اصلاً چرا اجازه تدریس به زبان ترکمنی داده نمی‌شود؟! مگر در اصل 15 قانون اساسی این حق تدریس به رسمیت شناخته نشده است؟! چرا اجرا نمی‌شود؟ سال پیش که یک آموزشگاه خصوصی زبان در گنبدکاووس با هفت هشت نفر شاگرد اقدام به آموزش زبان ترکمنی آن هم با مجوز رسمی نمود چه‌قدر در سایت‌های شناخته شده منطقه بر علیه آن موضع‌گیری شد به‌حدی که آن را به تجزیه‌طلبی و ملت‌سازی هم متهم نمودند؟ مگر چه شده بود؟ این‌همه حساسیت از طرف وابستگان به دولت و قدرت نسبت به آموزش زبان ترکمنی برای چیست؟ به نظر می‌رسد که هنوز با گذشت هشتاد و چهار سال از گزارش نماینده معارف در استرآباد مبنی بر نابودی زبان ترکمنی از طریق فشار بر آنها و جایگزینی زبان پارسی باآن، این راهکار همچنان مورد توجه بسیاری از مسولین و وابستگان مطبوعات و سایت‌های اینترنتی آنها می‌باشد.

حال جناب دکتر اراز محمد سارلی، جوانان ترکمنی که در این فضا بدون هیچ‌گونه آموزش و با وجود هجمه‌های شدید فرهنگی و مذهبی رشد یافته و از تاریخ و فرهنگ خود هیچ‌گونه اطلاعاتی ندارند و هم اینک رشد یافته و خود پدر و مادر گردیده و فرزندانی دارند، این‌ها چه چیزی را می‌بایست به فرزندان خود بیاموزند در حالی که خود آموخته‌ای ندارند؟! پدر، مادر شما متهم نیستید، بلکه سیستمی متهم هست که چنین شما را به مثابه تهدیدی نگریسته که می‌بایست در قومیت حاکم مستحل گردیده و مانند گوشت چرخ کرده به انسان‌هایی یکدست و یک اندازه تبدیل گردید. روشنفکران ما متهم هستند که برای فعالیت همیشه به دنبال فضای باز هستند و اگر کمی فضا بسته شود همه در لاک خود فرو می‌روند و با این حال همیشه خود را محور می‌پندارند و توانایی اجماع بر سر یک رسم‌الخط واحد را نیز ندارند.

بله، استاد گرامی دلایلی که شما دلسوزانه بیان داشتید خود محصول دلایل دیگر هستند که چندان هم تمام مشکلات در این مقوله را به گردن پدر و مادرها نمی‌اندازد.           

با احترام "عبدالکریم ارمشی"

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد