مزارت گلباران ، گل آقا!
محمود مرادی گٌمش تپه – استان گلستان
محضر با سعادت و قرین رحمتت که دل از دیار فلاکت بٌریده و ماوا در خانه دوست داری سلام و ارادت به شرط چاقو ، عارضم که اوضاع آبدارخانه شاغلام ، شاطر حسینان به هم ریخته و بچه ی با احساس جوادیه ؛ عمران صلاحی هم دوریت را چندان نتوانست تحمل بکند با ابونصر زرویی هم مسیر گشت . لذا دیگر آبدار خانه ای نیست تا شاغلام جان نثارتان که جنسش خرده شیشه ای هم داشت به وقت قهر و غصب سماورش به راه باشد و در تداوم راه گل آقایی تان ! چای دیشلمه ی قند پهلویی برای طنازان بارگاهتان ردیف بکند که با دلار صعودی پنجاه و چند تومانی، این دو در تضاد قرابتی از هم هستند . حالِ این فدوی دلسوخته و گردن شکسته را نیز اگر جویا باشید شُکر خدا ملالی نیست به جز دوری از "دو کلمه حرف حساب" در ستونی از نشریه اطلاعات و یا در قلوب مردمانی که گزینه ی تعریف و تمجید را بیشتر نصب العین خود قرار می دهند تا تنقید مسئولان بزرگوار؛ که حرف حساب شان جدا ازگفتمان ماهاست که فرصتی علی الحده می طلبد.
اما اوضاع طنز بسیار عالیست و باد موافق وزان ، در هر کوی و برزن ، انگشت روی هر نکته ای که بگذاری جدیت رخت بر بسته است . روی کیوسک روزنامه ها و گاها روزی نامه ها همه تیترها بوی طنز می دهد ، مصاحبه های تلویزیونی هم طنازانه است. حتی تهدیدهای کشورهای همسایه هم همین بو را می دهد . فضایی کاریکاتوری عجیب ، مثلن همین چند روز پیش سر موضوع حق آبه ما از رود هیرمند، نفری پُرمدعا -از ساکنین سرزمین جدا شده از ممالک محروسه ی قدیم ایران - در فضای مجازی و واقعی ؛ منثور و منظوم ، متحیر و معقول آثاری ارائه کرد که مایه ی انبساط خاطرفراوان گشت . ذات مبارکشان ! در فضای مجازی ؛ به کنایه و منیت به فارسی دری پشتو ، آب را در گالن زرد رنگ مخصوص شان برایمان هدیه کرده بود .معلوم بود که از روانشناسی رنگ ها چیزی نمی دانست و گرنه باید می فهمید ما آب را در گالن سفید رنگ صلح و دوستی بیشتر می پسندیم نه در رنگ تنفر و نفرت. یا موردی ثانی ، به دلیل فاصله این چند سالها ، شاید اطلاعاتتان درباره بازار خودرو به روز نباشد اما خدایی خواجه حافظ شیرازی هم تصدیق می فرمایند که پژو 206 مونتاژ ایران خودرو با لند کروز خارجی تومنی چند شاهی توفیر دارد به قول رامین فود سریال" نون خ" که از بچه های با مرام دنیای لبخند است ، توفیر نه ها ، توفیر ! اما از آن جایی که نگاه مثبت نگرمان بر دیدن نیمه پُر لیوان است تا نیمه خالی ، با قدری غور و فراست نداشته ی خویش بعدها به این نتیجه رسیدیم که آن بزرگوار چندان هم سخن به گزافه نگفته است چرا که برای اکثر دهکهای پائین جامعه؛ چون جان نثارتان که در تهیه نان یارانه ای یومیه ی( روحت شاد که نان بی سهمیه نوش جان می کردی ) خویش مانده است. فرقی بین این دو خودرو نیست چون در هر صورت ما ناتوان از خرید هر کدام از آن ها هستیم فلذا از نظر ما یکسان هستند . خدا ما را ببخشاید که قدری دیرتر به کُنه موضوع پی برده ایم !
در باب پیری جمعیت هم مسئولان در قالب های تشویقی خودرو و مسکن سعی دارند که حل مشکل نمایند حال آن که شاغلام ننه مرده-آن آبدارچی دستگاه همایونی -هم اگر بنای طرح موضوع داشت بی خیال از تجربه های تلخ دود داده شدن سبیلشان توسط جنابعالی، بادی به غبغب می انداخت و افاضات می فرمودند که : در حال حاضر با این گرانی و هنرنمایی غول بی رحم تورم و تنگ نظریهای دول متخاصم در جهات اربعه جغرافیایی دنیا ! افزایش جمعیت خود دردی مُهلک است و گرنه خود این گردن شکسته یک طرح چند ماده ای در باب فرزند آوری دارم که تنها یک بندش هم براحتی مشکل گشاست . تحقیقات عینی و علمی نشان داده است که در مناطق دور افتاده و محروم مرزی واقعا جواب داده است تنها مانده در شهرهای کلان که مردما نش شبانه روز ، آن هم چند شفیته به دنبال مادیات این دنیای گُذران و فانی هستند اجرا شود . و آن هم عدم ایجاد اشتغال و بالابردن نرخ بیکاری است .جدی دارم می گویم چرا که به دلیل نبود کار ، فقدان فضای تفریحی و رفاهی ، ارتباط عاطفی و روحی زوجین در مناطق محروم بیشتر از متاهلین در کلان شهرهایی هست که برخوردار از همه ی مواهب هستند، و در نتیجه میزان باروری .... قس علیهذا !
اما باز بزنم به تخته ! چشم حسود کور ! دل ها جوان است . به قول مبارک تان ، سن تنها یک عدده مهم اینه که لب به خنده وا بشود . یاد تک بیت روی جلد نشریه ی وزین تان می افتم . "خندهرو هر که نیست از ما نیست / اخم در چنته گلآقا نیست " یک آن هوس می کنم از ته دل بخندم به خودم ، به دنیا ، به لیست بلند بالایی از بدهی هایم و به ..... اما یادم می افتد که سر بُرج است و قرار بود صاحب خانه ، نرخ افزایش اجاره امسال منزل 45 متری اش را مطابق با تغییرات جهاتی بازار بورس ، سکه و نوسانات بازار وال استریت اعلام نماید ، خدا از سر تقصیراتت نگذرد رجب طیب اردوغان که با پیروزی ات در انتخابات ریاست جمهوری ترکیه ، باعث افزایش چندین برابری اجاره ها در استانبول شده ای با اون افزایش 54 درصدی حقوق کارکنان بیچاره ات ! و خدا لعنت کناد این نصاب ماهواره را ! شیطونه میگه بلند شوم بشقاب و دیش ماهواره اش را بچرخانم سمت آفریقا یا قطب شمال ، که بی انصاف هی اخبار بلاد رجب بیگ را رصد نکند و ما را لای منگنه نگذارد. کاش قدری مرام "مش رجب" تان را داشت . نمی دانم شاید هم باید بروم سراغ "ممصادق" که اگر الان در فضای مجازی صفحه ای داشت به قدر دردهای مردم فالور یا طرفدار داشت شاید نامه ای از باب حل مشکل اجاره بهای استعماری صاحبخانه برایم می نوشت هر چه باشد در ایام ماضی نماد مردم کوچه و بازار بود . جگر سوخته اش از حال دل کباب ما بیشتر آگاه است تا آن کس که در خانه ی چندمش در منطقه ی فلانیه ی بالای شهر پایتخت ؛ آسمانش را رنگی دیگر است . حتمن مشکل گشا خواهد بود و گرنه مجبورخواهد شد جواب این بی مبالاتی و یا تفاخر احتمالیش را به عیال گرانقدرشان – کمینه – بدهد که مسلما سر انجام خوشی برایش نخواهد داشت . شاید هم به سرنوشت بایدن دچار بشود که چندی پیش هنگام بازدید از مراسم فارغ التحصیلان آکادمی نیروی هوایی آمریکا در کلرادو زمین خورده بود . البته بعدآ معلوم شد وضعیت جسمی رئیس جمهور آمریکا "خوب" است و عامل افتادن او "یک کیسه شن" در صحنه بوده است به گزارش مش رجب از منابع آگاه، این خبر که بایدن 80 ساله ، حداقل چهار بار از روی پلههای هواپیمای ریاست جمهوری موسوم به ایر فورس وان افتاده و یک بار با دوچرخه به زمین خورده است مصداق بارز نشر اکاذیب و بزرگنمایی است که توسط ایادی دونالد ترامپ زرد قناری نشر شده است که شبها خواب بالا رفتن از پله های هواپیما ی ریاست جمهوری مملکت فوق الذکر را می بیند که شاغلام مسئول آبدارخانه همایونی در زیر نوشته ی مش رجب توشیح نموده بودند: برند به درک اسفل السافلین !
با این همه جمعیت جوان ، همش تقصیر این جوبایدن یانکیه که باعث انگیزه خیلی از جوانان قدیم عرصه سیاست شده است که دوست دارند همیشه زیر نور فلش دوربین خبرنگاران و اصحاب رسانه اذیت بشوند. خدایی ما دوست نداریم به خاطر این زندگی ساده و محقرانه ی ما ، خم به ابروی عزیزی بیاد و در دفاع از ما صدای کسی بالا برود و یا اینکه خاطری مُکدر بشود. همین کُنج عافیت و دلق و دستاری پشمینه با لیستی از اقساط و بدهی های قبوض چهار اداره خدمات رسان شهری ما را بس است با مقدار معاشی که اول این ماه را به روز نخست ماه دیگر گره بزند.
گُل آقای عزیز ! جسارتا شاید این تجربه ی نخست گشت و گذار در لابه لای صفحات فاخرانه طنز بارگاهتان ، امکان تنفس در هوای احساس ، لطف و خنده را در زادگاهتان برای این فدوی مهیا نماید شاید هم نه ! پس به تبعیت از فضای مجازی امروز هزاران لایک تقدیم حضور تان بدون حتی یک دیس لایک ، همراه با میلیونها ایموچی قلب قرمز و حمد و سوره ای به عنوان کامنت در زیر تک تک اندیشه طنازانه شما و سایر طنز پردازان "رفیع" ایران از جنس رضایش و "عمرانی" که در یکی از آثارش فریاد می زد «مرا به نام کوچکم صدا بزن». خاکی و بی ادعا درست مثل خودت ، همسایه ی سر کوچه ، بقال محل ، او و من که با حسرتِ لبخندهای زیبایت ، یک صدا از ته قلب فریاد می زنیم : مزارت گلباران ، گل آقا !