چکیده
مرگ ناشی از خودکشی، که در سنین بین 15 تا 19 سالگی روی دهد، خودکشی دورهی نوجوانی نام میگیرد. برای اقدام به خودکشی هرگز نمیتوان علتی واحد جستجو کرد، ولی تحقیقات نشان داده است که عوامل چون: مشکلات و فشارهای خانوادگی، از دست دادن نزدیکان، بحران هویت، قابل دسترس بودن الکل و مواد مخدر، رد شدن در کنکور یا امتحانات دیگر، جدایی از والدین، عشقهای دورهی نوجوانی، داشتن نیازها یا هدفهای غیر قابل وصول و ... در ارتکاب خودکشی موثر بودهاند. بررسیها نشان میدهد که بسیاری از خودکشیها پس از تفکر و برنامهریزی و در پی یک بررسی طولانی مدت روی داده است...
با عنایت به این که خودکشی سرنخهایی دارد و این سرنخها قابل مشاهدهاند و پیش از واقعهی اصلی بهدست میآیند، بنابراین برای پیشگیری از آن میتوان از یک رشته راهبردها و مداخلات استفاده کرد. مقاله حاضر در جهت تبیین بیشتر این پدیده و علل و عوامل بروز آن، به منظور پیشگیری، راهکارهایی را به مربیان و اولیا ارائه کرده است.
مقدمه
بروز خودکشی در میان نوجوانان و جوانان مسئلهای است که ذهن بیشتر روانشناسان، روانپزشکان، والدین، مربیان و مشاوران را به خود معطوف داشته است. هنگامی که نوجوانی در مدرسه یا خانه اقدام به خودکشی میکند، مشکلترین وضعیت را برای اطرافیان بهوجود میآورد. مدرسه مجبور است برای نجات دانشآموز به اقدامات فوری پزشکی دست بزند و از طرفی بلافاصله اعضای خانواده را، اگر در دسترس باشند، با خبر کند. وضعیت مدرسه نیز دگرگون شده، گاه واکنش شاگردانی که بهوسیلهی فرد اقدام کننده در جریانند، خود مسئلهساز است. همچنین، اگر خودکشی در منزل اتفاق بیافتد، اقوام دچار سردرگمی شده، اضطرابی شدید پیدا میکنند. برخی از خودکشیها بدون طرح و برنامه است، اما بسیاری از آنها پس از تفکر و برنامهریزی و در پی یک بررسی طولانی روی داده است برای اقدام به خودکشی هرگز نمیتوان علتی واحد را جستجو کرد، ولی تحقیقات نشان داده است که عواملی چون: مشکلات و فشارهای خانوادگی، از دست دادن نزدیکان، بحران هویت، قابل دسترس بودن الکل و مواد مخدر، رد شدن در کنکور یا سایر امتحانات، داشتن نیازها و هدفهای غیر قابل وصول و ... در ارتکاب خودکشی موثر بودهاند. (فونتله، ترجمهی حاجیزاده، 1378، ص 159) با توجه به این که خودکشی اقدامی است که اغلب جوامع آن را منع کرده، بسیاری از مذاهب آن را گناه میدانند و هیچ عملی چنین یادبود تلخ و ماندنی برای دوستان و خویشاوندان برجای نمیگذارد، این اقدام، حیرت، احساس گناه و لکهی ننگی از خود به جای میگذارد که ممکن است خویشاوندان آن را تا دم گور با خود به همراه داشته باشند. (روز نهان وسلیگمن، ترجمهی سیدمحمدی، 1379، ص 89) لذا مقالهی حاضر بر آن است تا با شناساندن بیشتر این پدیده و بررسی علل و عوامل بروز آن، راهکارهایی را برای پیشگیری ارایه دهد.
تعریف خودکشی1
آدلر میگوید: خودکشی حرکت جبرانی شدید است که در برابر اعتراضات، از فرد بروز میکند. گویی فرد نیاز دارد که بر اطرافیان تسلط یابد و احساس کهتری خود را کاهش دهد. نوجوان مرگ برای آن انتخاب میکند که ارزش خود را به اطرافیان نشان دهد. (خدیویزند، 1374، ص 54) «اشنایدمن» در تعریف خودکشی میگوید: خودکشی عملی است که به منظور خلاص شدن از یک مسئله، بنبست، مشکل و بیرون آمدن از یک دوراهی، بحران و وضعیت غیر قابل تحمل صورت میگیرد. (اشنایدمن، ترجمهی فیروزبخت، 1378، ص 136) همانگونه که بررسیها نشان میدهند، خودکشی عملی است که فرد به دست خود و به عنوان یک اقدام ارادی و به طور عمدی با هدف از بین بردن خود، انجام میدهد. اگر چه عوامل زیربنایی، که شخص را وادار کرده تا خود را از بین ببرد ممکن است برای خود شخص نامفهوم باشد و حتماً لازم نیست که فرد آنها را کاملاً خوب شناخته باشد، عمل و اقدام به خودکشی به عنوان یک اقدام ارادی و عمدی مد نظر قرار میگیرد. (فرقانی رئیسی، 1374)
خودکشی نوجوانان
مرگ ناشی از خودکشی که در سنین بین 15 تا 19 سالگی روی میدهد، خودکشی دورهی نوجوانانی نام میگیرد. فشارهای خانوادگی، جدایی از والدین، مردودی، عشقهای دورهی نوجوانی، و حتی وابستگی به جنس موافق، گاهی بهعنوان عامل، نقش پیدا میکند. در اقدام به خودکشیها معمولاً 50٪ درصد آن انجام میپذیرد. نوجوانان در واقع قصد کشتن خود را ندارند بلکه آنها به تهدید و اقدامات تازه دست میزنند تا توجه اطرافیان را جلب کنند. حتی در این مواقع نباید سادهاندیشی کرد و نوجوان را مورد تمسخر قرار داد یا بیاعتنا از مسئله گذشت. زیرا بیان خودکشی میتواند نشانهای از افسردگی یا فریاد « کمکخواهی» باشد. نوع اقدامات نوجوانان معمولاً خوردن قرص یا پرت کردن خود از بلندی است. هدف آنها میتواند رها سازی خود از فشارهای محیطی و اجتماعی که بهنحوی آنان را عذاب میدهد یا جلب توجه یا محبت و رسیدن به خواستهای نامعقول از طریق دیگران باشد. همچنین خودکشی ممکن است بهدلیل انتقام جویی، یا حفظ عابرو یا احساس ناامیدی در زندگی انجام شود. البته بایستی بین گرایش به خودکشی و اقدام به خودکشی تفاوت قایل شد. گرایش به خودکشی اگر با بیان آن برای دیگران باشد، علامتی برای جلب توجه است و اعلام خطر تلقی میشود و قصد اصلی فرد از بین بردن خود نیست، بلکه نوعی موضعگیری در ارتباط با گروه و اطرافیان محسوب میشود. درحالیکه در اقدام به خودکشی، به طور مستقیم با غیر مستقیم فرد از نتیجه رفتارش که مرگ است و نابودی خود، آگاهی دارد و معمولاً در فرصت مناسب هم اقدام به خودکشی میکند، نظیر خوردن قرص یا پرت کردن خود از بلندی و غیره. (همان منبع) در مورد کودکان ونوجوان، به طور کلی دو نوع خودکشی میتوان تشخیص داد :
1- خودکشی به صورت عملی برای بیان و انتقال خواستها.
2- خودکشی به صورت نوعی سازمان یابی شخصیت که منجر به تخریب خود میگردد.
در نوع اول تلاشها برای خودکشی به صورت سخنانی است که با واسطهی عمل انتقال مییابد و به اشکال یاری طلبیدن، اعتراض کردن، انتقام گرفتن یا مقابله کردن بیان میشود. افرادی که به این شکل خودکشی، حرص زیادی برای خشنودسازی خود دارند، ولی در جستجوی خشنودی، مرتباً ناکام میشوند. این نوع خودکشی در کودکان و نوجوانانیکه رشد عاطفی کمتری دارند، وقوع مییابد. در نوع دوم، یعنی سازمان یابی شخصیت به صورت تخریب خود، در واقع، قطع سخن و ارتباط با اطرافیان است. در این حال خودکشی تنها راه گریز از واقعیت خصمانه، عمل واپس زندهای است که برای مقابله بروز میکند. در دورهی نوجوانی یعنی هنگامی که نیاز به استقلال و طغیانگری با لفط لذتگرایی همدوش میشوند، جوان در برابر نیروهای تخریب خویشتن خود را محروم از لذت مییابد. در چنین حالتی خودکشی راهحلی است برای تقلیل تنش انفجارزایی که در درون بهوجود آمده است. فردی که احساس میکند ترکش کردهاند سراسر از کینه است، کینهای که بیشتر علیه خود اوست، تا علیه دیگران. (خدیویزند، 1374، صص 56-55)
انگیره برای خودکشی
در اولین بررسی جدید خودکشی، جامعهشناس فرانسوی امیل دورکیم2، سه انگیزه را برای خودکشی متمایز کرد که همهی آنها با نحوهای که فرد جایگاه خود را در جامعه میبیند رابطهی نزدیکی دارند. او این انگیزهها را انگیزهی هنجار گسستی3، انگیزهی خودخواهانه وانگیزهی نوع دوستانه نامید. خودکشی هنجارگسستی به وسیلهی گسستی ویرانگر در رابطهی فرد با جامعهاش ایجاد میشود، مانند: از دست دادن شغل، رکود اقتصاد، حتی دستیابی ناگهانی به ثروت.
خودکشی خودخواهانه4 زمانی روی میدهد که فر پیوندهای بسیار اندکی با همنوعانش دارد؛ و بلاخره خودکشی نوع دوستانه5 که به درخواست جامعه صورت میگیرد. فرد زندگی خود را میگیرد برای این که به جامعهی خود منفعت برساند. متفکران جدید دو نوع انگیزهی دیگر را نیز برای خودکشی در نظر میگیرند: انگیزهی پایان و دستکاری. آنهایی که آرزوی پایان دارند، صرفاً از زندگی دستکشیدهاند. پیشانی هیجانی آنها غیر قابل تحمل است و راهحل دیگری نمیبینند آنها پایان مشکلاتشان را مرگ میبینند.
56٪ از اقدام کنندگان به خودکشی که در یک بررسی منظم مورد مطالعه قرار گرفتهاند تحت عنوان افرادی که سعی داشتند به پایان دست یابند، طبقهبندی شدند. این اقدامات خودکشی، افسردگی و ناامیدی بیشتری در بر داشتند و از اقدامات خودکشی دیگر، مهلکتر بودند. (بک، 1976) انگیزهی دیگر برای خودکشی، میل به دستکاری کردن دیگران از راه اقدام به خودکشی است. برخی افراد دوست دارند، با مردن، دنیایی را که باقی میماند دستکاری کنند: برای این که حرف آخر را در یک مشاجره زده باشند، برای این که از دلباختهای ترد کننده انتقام بگیرند. برای این که زندگی دیگری را به نابودی بکشند و ... آنچه بیشتر در خودکشی از راه دستکاری متداول است. این است که فرد در نظر دارد زنده بماند، اما با نشان دادن جدی بودن مشکل خود، از کسانیکه برای او اهمیت دارند تقاضای کمک میکند. سعی در جلوگیری از ترک کردن یک دلباخته، بستری شدن در بیمارستان و داشتن فراغت موقتی از مشکلات و جدی گرفته شدن، همگی انگیزههای دستکاری برای خودکشی به قصد زندگی کردن به شمار میآیند. (روز نهان وسلیگمن، ترجمهی سید محمدی، 1379، ص 97) همانطور که اکثر یادداشتهای خودکشی نشان میدهند، متاسفانه اکثر خودکشیها، مضامین دینی ندارند به این معنی که اکثر خودکشیکنندهها به این که کجا خواهند رفت، فکر نمیکنند. آنها فقط میخواهند از این دنیا فرار کنند. هدف آنها از خودکشی، خاتمه بخشیدن کامل به فکر و خیالهایشان است و دوست ندارند بازهم به زندگی پس از مرگ و آخرت فکر کنند. آنها دوست ندارند از مخمصهای به مخمصهای دیگر بیافتند. هدف از خودکشی، دستیافتن به آرامش و عدم دغدغهی خاطر است. (اشنایدمن، ترجمهی فیروزبخت، 1378، ص 164) «اشنایدمن» اظهار میدارد که: محرک تمام خودکشیها، درد روانی است و هدف مشترک آنها حل یک مشکل یا قطع فکر و خیال میباشد. (همان منبع، ص 140)
علل خودکشی
دربارهی علت خودکشی تحقیقات زیادی انجام شده و عوامل ارثی، خانوادگی، اجتماعی، روانی، روان نژندی و روان پریشی مورد بررسی قرار گرفتهاند. آنچه مسلم است عمل خودکشی را نمیتوان تنها به یکی از این عوامل منتسب کرد، بلکه همیشه دستهای از عوامل در تعامل با یکدیگر در کار بودهاند، برخی از محققان، خودکشی را یک سندرم6 دانستهاند، اما در عوامل سازنده و مکانیسم آن نظر و کشفیات جداگانه داشتهاند. نزدیک به همه محققین فراوانی گسیختگی خانوادگی، خانواده نداشتن، عدم تفاهم پدر و مادر، طرد شدن بهوسیلهی مادر، فقدان پدر، عدم ارتباط پدر با فرزندان، ارزشمند و اطمینان بخش نبودن پدر و ... را جزء عوامل قطعی خودکشی دانستهاند. «سوتر» (1959) خودکشی را چارچوب «سندرم کمبود اقتدار» میداند. این سندرم موجب کمی پیوستگی و ضعف اتصال شخصیت و سلوک7 فرد میشود. موقتی بودن روابط بین انسانها موجب آن میشود که فرد خودکشی را، راهحلی آسان برای رفع مشکلات خود بداند. «هیم» (1969) سندرم خودکشی را حاصل بازی ظریف و شکنندهی فرایندهای همانندسازی و یکپارچه کردن8 تعارضهای کودکی دانسته است. افراد جوانی که خودکشی میکنند دچار حالات افسردگی، شیزوفرنی ساده تا بیماری روانی بودهاند. اکثر آنها حالات غیر عادی خود را در حدی نشان میدهند که نمیتوان آنها را در طبقهی خاصی از بیماریهای روانی قرار داد. (خدیویزند، 1374، صص 52-51) افراد افسرده تنها گروهیاند که بیش از همه در معرض خودکشی قرار دارند. یعنی اگرچه خودکشی گاهی در غیاب افسردگی روی میدهد و اکثر افراد افسرده مرتکب خودکشی نمیشوند، اما افسردگی عامل مستعد کنندهی نیروی برای خودکشی است. برآورد شده است که هشتاد درصد بیماران خودکشیگرا به طور قابل ملاحظهای افسردهاند. بیماران افسرده حداقل 25 برابر بیشتر از جمعیتهای گواه دست به خودکشی میزنند. (روزنهان و سلیمگن، ترجمهی سید محمدی، 1379، ص 92) خودکشی به طور کلی محصول و نتیجهی درد روانی است و منبع اولیه این روان درد نیز نیازهای نابرآوردهی روانشناختی است. اساس رفتارهای انسان به طور بدیهی مبتنی بر نیازهای زیستشناختی اساسی و بنیادی است. مثل نیاز به اکسیژن، غذا، آب و درجهی حرارت مناسب، اما پس از رفع این نیازها، نیاز انسان به کاهش تنشهای درونی پیش میآید که آن هم از رهگذر ارضای نیازهای روانشناختی تحقق مییابد، از جمله: نیاز به پیشرفت، پیوند و رابطه، تسلط یافتن، سالم ماندن، خود مختاری، دوست داشته شدن، کمک، شناخت مسایل و بسیاری نیازهای دیگر به طور کلی، مابخش عمدهای از زندگی خود را برای رفع نیازهای روانشناختی خویش صرف میکنیم. وقتی فرد خودکشی میکند، در واقع میخواهد درد روانی خود را از بین ببرد؛ دردی که ناشی از ارضاء نشدن نیازهای حیاتی او است. (اشنایدمن، ترجمهی فیروز بخت، 1378، ص 31) تعیین این که چه نوع جوانانی ممکن است به خودکشی مبادرت کنند، دشوار است؛ زیرا هر نوجوانی ممکن است این کار را انجام دهد با وجود این، افرادی که گوشهگیر بوده مزاحمتی برای دیگران ایجاد نمیکنند، بیش از دیگران در معرض خطر اقدام به خودکشی قرار دارند. این نوجوانان اغلب علاقه دارند. مورد توجه قرار گیرند اما رفتار آنها در خانه و مدرسه به گونهای است که نمیتواند توجه کسی را جلب کند. گرچه تعیین کردن نشانههایی که زنگ خطر مبادرت به خودکشیاند دشوار است، اما پارهای از نشانهها میتوانند زنگ خطری جدی باشند.
علایم یا مشخصات خطرناک
علایم یا مشخصاتی که میتوانند نشان دهندهی خطر بروز خودکشی باشند به سه دسته تقسیم میشوند: نشانههای لفظی، رفتاری ـ روانی و موقعیتی
مشخصههای لفظی
تمام سخنانی که نشاندهندهی تمایل به خودکشیاند، باید جدی انگاشته شوند.
1- اظهارات صریح: میخواهم خودم را بکشم، کاشکی بمیرم و ...
2- اظهارات غیر مستقیم: به زودی از شر من خلاص خواهید شد، همه از نبودن من خوشحال خواهند شد، من باعث تمام مشکلات خانوادگیمان هستم، دیگر بیش از این نمیتوانم سختیها را تحمل کنم، احساس میکنم سربار والدین هستم، خیلی دست و پا چلفتی هستم، دوستانم نیازی به من ندارند.
مشخصههای رفتاری ـ روانی
مشاهدهی تغییرات ناگهانی در رفتار یا روحیهی یک نوجوان میتواند نشانهی تمایل به خودکشی باشد، از جمله:
1- گوشهگیری (ارتباط با والدین، دوستان و آشنایان کاهش مییابد و نوجوان تمایلی به فعالیتهای روزانه و صحبت کردن نشان نمیدهد)
2- افسردگی، گریه و ناراحتی، ناامیدی و احساس بیلیاقتی
3- اضطراب، سردرگمی، و بی حوصلگی و سایر اختلالات روحی ـ رفتاری
4- افت تحصیلی
5- پرخوابی یا کم خوابی
6- کاهش یا افزایش اشتها
7- اشتغال فکری یا سوالاتی درباره ی مرگ، مردن، آخرت، از دست دادن بستگان و سوالاتی از این قبیل
8- خاتمه دادن به فعالیتها و انجام کارهای از قبیل فروش یا توزیع لوازم شخصی، تسویه حساب بدهیهای کمک کردن به کسانیکه پیشتر با آنها بدرفتاری کرده بودند، یادداشتهای مکرر و جمع و جور کردن وسایل شخصی
9- بیتوجه شدن به ظاهر خود، سلامت، پوشاک و ...
مشخصههای موقعیتی
مشخصههای موقعیتی عبارتند از:
1- تهدید یا اقدام قبلی به خودکشی
2- داشتن تاریخچه رواندرمانی یا بستری شدن در بیمارستان
3- آشفتگی در خانواده
4- تحت فشار قرار داشتن توسط خانواده برای احراز موفقیت
5- ناراضی بودن از وضعیت خانوادگی، قوانین یا محدودیتها
6- دعوا و زد و خورد با دیگران یا اعضای خانواده
7- دست نیافتن به موفقیت در درسها
8- خودکشی کردن یکی از دوستان، بستگان یا شخصیت مورد علاقه. عواملی چون ناامیدی، ناراحتی و یاس از آینده، اغلب در هر دو نوع خودکشی (بدون برنامه یا برنامهریزی شده از قبل) نقش موثر دارند. (فونتنل، ترجمهی حاجیزاده، 1378، صص 162-159)
خودکشی سرنخهایی دارد و در نتیجه برای پیشگیری از آن میتوان از یک رشته راهبردها و مداخلات استفاده کرد. این سرنخها قابل مشاهدهاند و پیش از واقعهی اصلی به دست میآیند. این سر نخها حکم طلیعه و پیشدرآمد را دارند و خبر از یک رویداد هولناک میدهند. (اشنایدمن، ترجمهی فیروزبخت، 1378، ص 61)
توصیههای به مربیان و اولیای مدرسه
شما که به عنوان متخصص در امر تعلیم و تربیت در مدارس کار میکنید لازم است اولاً: اطلاعات کلی خود دربارهی عوامل خطرناک افزایش دهید و سعی کنید اطلاعاتی دربارهی سوابق خانوادگی دانشآموزانتان کسب کنید. ثانیاً بهتر است با موسساتی که خدماتی در زمینه بهداشت روانی مدرسه ارائه میدهند و نیز موسسات توانبخشی در منطقه خود آشنا شوید. ثالثاً با یک داروشناس صحبت کنید و از او دربارهی مسمومیتهای دارویی بپرسید و اطلاعاتی را کسب نمایید. بنابر این هنگام برخورد با نوجوانان سعی کنید همواره به علایم هشدار دهندهای که دربارهی خودکشی نوجوانان ذکر شد، توجه داشته باشید. سعی کنید شبکهی حمایتی نوجوانان را مثل: اعضای خانواده، دوستان و بزرگسالانی که دانشآموز آنها را حامی خود میپندارد، تقویت کنید. کمک در تقویت سیستم حمایتی نوجوانی که صد خودکشی دارد، همچون سایر مسایل روانی میتواند مفید واقع شود و مهمترین فایدهی آن نجات یک انسان است. گامهای ویژهای که در مورد نوجوانی که دم از خودکشی میزند میتوان برداشت، چنین است:
1- به صحبتهای او گوش دهید.
2- به دانشآموز کمک کنید تا موقعیت کلی خود را امید بخش تلقی کند.
3- به دانشآموز کمک کنید تا به یک مرکز ارایه خدمات بهداشت روانی مراجعه کند و حتی میتوانید خود شما او را تا مرکز همراهی کنید.
4- با خانوادهی دانشآموز تماس بگیرید.
5- سایر متخصصان را از نگرانیهای خود مطلع سازید، شاید آنها بتوانند به حل مشکل کمک کنند. (فرقانی رئیسی، 1374)
توصیههایی به والدین
اگر فرزندتان آرزوی مرگ کرد، سخن او را جدی بگیرید. اولین چیزی که به آن باید توجه کنید؛ شرایط و موقعیتهایی است که چنین اظهاراتی را موجب میگردد.
آیا این تهدید زمانی انجام میگیرد که فرزندتان به خواست خود نمیرسد؟ (مثلاً وقتی که شما تقاضای او را برای خریدن چیزی رد میکنید یا به او اجازه نمیدهید با دوستانش به تفریح برود.) آیا این تهدید بعد از تنبیه کردن او روی میدهد؟ آیا به دنبال عصبانی کردن شما و این که به نشان دادن یک عکسالعمل وادار شوید روی میدهد؟ آیا میتوانید پیشبینی کنید که او چه زمانی از چنین تهدیدی استفاده خواهد کرد؟ یا این که قابل پیشبینی نیست، مثل مواقعی چون تماشای تلویزیون، اتومبیل سواری، هنگام صحبت دربارهی مدرسه و دوستانش؟ میزان تکرار این تهدیدها چه قدر است و تحت چه شرایطی روی میدهد؟ بعضی از عوامل یاد شده میتواند به طور آگاهانه توسط فرزندتان مورد استفاده قرار گیرد تا شما را وادار ساز که تسلیم خواستهای او شوید. هوشیار باشید که فریب نخورید. صرفهنظر از این که تهدیدهای فرزندتان به خودکشی جدی است یا ساختگی، مرحلهی بعدی عبارت است از توجه به علایم خطر. با فرزند خود در مورد احساس او نسبت به خودکشی صحبت کنید. هیچگاه به سوالات جدی و عمیق، پاسخ سطحی و ساده ندهید و سعی نکنید با نصیحت کردن او را قانع سازید که خودکشی کار ناپسندی است، زیرا این کار شما ممکن است موجب شود تا او احساس کند که آدم گناهکاری است، لذا ناامیدی او تشدید شده، احتمال خودکشی تقویت شود. بکوشید موقعیت او را درک کرده، کاری کنید که به راهحلهایی غیر از خودکشی برای حل مشکل خود بیاندیشد. برای تسهیل در این امر میتوانید به یک مرکز خدمات مشاورهای یا روانکاو مراجعه کنید. (فونتل ترجمهی حاجیزاده، 1378، صص 163-162)
رضا حیدریفرد، مدرس کلاسهای آموزش خانواده
پینوشتها:
1.SUICIDE
2.EMILE DURKHEIM
3.ANOMIE - SUICIDE
4.EGOISTIC - SUICIDE
5.ALTRUISTIC - SUICIDE
6.SYNDROME
7.CONDUITE
8. INTEGRATION
فهرست منابع:
1- اشنایدمن، ادوین اس (1387)؛ ذهن خودکشی گرا / روانشناسی خودکشی، ترجمهی مهرداد فیروز بخت، تهران، نشر شناخت.
2- خدیویزند، محمد مهدی (1374)؛ پرخاشگری و ناکامی، تهران، انتشارات تربیت.
3- فونتنل، دان (1378)؛ کلیدهای رفتار با نوجوانان، ترجمهی مسعود حاجیزاده، تهران، نشر صابری، کتابهای دانه.
4- روز نهان، دیوید و سلیگمن، مارتین (1379)؛ روانشناسی نابهنجاری و آسیبشناسی روانی، ترجمهی یحیی سید محمدی، چاپ اول، تهران، نشر ارسباران.
5- فرقانی رئیسی، شهلا (1374)؛ شناخت مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان چاپ دوم، تهران، انتشارات معاونت پرورشی وزارت آموزش و پرورش.
مقاله خوبی بود خسته نباشید
این اصلا بیشینه ی درست و حسابی ندارد